درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات وبلاگ
كالاي شما
انگشتر جادويي
جك و اس ام اس
اس ام اس هاي عاشقانه
اس ام اس جديد
اس ام اس غمگين
اس ام اس نوروز 91
معرفي فيلم
مرهم
ورود اقایان ممنوع
اينجا بدون من
طهران تهران
الزایمر
پرتقال خونی
سعادت اباد
بيوگرافي
مهران مديري
امين حبيبي
رضا عطاران
مهناز افشار
لیلا حاتمی
شهاب حسيني
جنيفر لوپز
اصغر فرهادی
فرزاد حسنی
اهنگ برتر
دانلود ها
عکس
گپ دوستانه
جشن باستاني نوروز
متولدين ماه ها
مرد فروردين
زن فروردين
مرد ارديبهشت
زن ارديبهشت
مرد خرداد
زن خرداد
مرد تير
زن تير
مرد مرداد
زن مرداد
مرد شهريور
زن شهريور
مرد مهر
زن مهر
مرد ابان
زن ابان
مرد اذر
زن اذر
مرد دي
زن دي
مرد بهمن
زن بهمن
مرد اسفند
زن اسفند
اتفاقات مهم...
بازي سوسانو در فيلم عطشاني
برادپيت و انجلينا جولي دوباره همبازي ميشوند
پيام تبريك
مصاحبه ها
محسن طنابنده
ويشكا اسايش
حامد بهداد
پانته ا بهرام
طناز طباطبایی
داستان های کوتاه
وزن دعای پاک و خالص
به او اعتماد کن
حالا با من یک قهوه میخوری؟
عاشق خجالتی
گلچین اشعار شاعران
مولانا
حافظ
سعدی
فردوسی
کدهای پیشواز
ایرانسل
همراه اول
تاریخ کشور ایران از ابتدا تا کنون
ملوک الطوایفی
سربداران
مرعشیان
لینکستان
دخترآفتاب
broz
just yegane
تو همان اينه ام هستي
تبادل لينك و همكاري در فروش
تي نيوز
بزرگترين مرجع دانلود گرافيك
ورود ممنوع؟
بهترين سايت دانلود براي همه سليقه ها
عاشق تنهايي
۩۞۩ بیستاک ۩۞۩
مطالب جالب و تفريحي
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كالاي شما و آدرس business91.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب سبز

قالب سبزفروشگاه قالب
نویسنده : ali@ahmad
دسته بندی : <-PostCategory->

 

چو خورشید تابان برآمد ز کوه
برفتند گردان همه همگروه
بدیدند مر پهلوان را پگاه
وزان جایگه برگرفتند راه
سپهبد فرستاد خواننده را
که خواند بزرگان داننده را
چو دستور فرزانه با موبدان
سرافراز گردان و فرخ ردان
به شادی بر پهلوان آمدند
خردمند و روشن روان آمدند
زبان تیز بگشاد دستان سام
لبی پر ز خنده دلی شادکام
نخست آفرین جهاندار کرد
دل موبد از خواب بیدار کرد
چنین گفت کز داور راد و پاک
دل ما پر امید و ترس است و باک
به بخشایش امید و ترس از گناه
به فرمانها ژرف کردن نگاه
ستودن مراو را چنان چون توان
شب و روز بودن به پیشش نوان
خداوند گردنده خورشید و ماه
روان را به نیکی نماینده راه
بدویست گیهان خرم به پای
همو داد و داور به هر دو سرای
بهار آرد و تیرماه و خزان
برآرد پر از میوه دار رزان
جوان داردش گاه با رنگ و بوی
گهش پیر بینی دژم کرده روی
ز فرمان و رایش کسی نگذرد
پی مور بی او زمین نسپرد
بدانگه که لوح آفرید و قلم
بزد بر همه بودنیها رقم
جهان را فزایش ز جفت آفرید
که از یک فزونی نیاید پدید
ز چرخ بلند اندر آمد سخن
سراسر همین است گیتی ز بن
زمانه به مردم شد آراسته
وزو ارج گیرد همی خواسته
اگر نیستی جفت اندر جهان
بماندی توانای اندر نهان
و دیگر که مایه ز دین خدای
ندیدم که ماندی جوان را بجای
بویژه که باشد ز تخم بزرگ
چو بی‌جفت باشد بماند سترگ
چه نیکوتر از پهلوان جوان
که گردد به فرزند روشن روان
چو هنگام رفتن فراز آیدش
به فرزند نو روز بازآیدش
به گیتی بماند ز فرزند نام
که این پور زالست و آن پور سام
بدو گردد آراسته تاج و تخت
ازان رفته نام و بدین مانده بخت

برچسب ها: <-TagName->
بازدید : بار
نویسنده : ali@ahmad
دسته بندی : <-PostCategory->

اتفاقم به سر کوی کسی افتادست
که در آن کوی چو من کشته بسی افتادست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتادست
به دلارام بگو ای نفس باد سحر
کار ما همچو سحر با نفسی افتادست
بند بر پای تحمل چه کند گر نکند
انگبین است که در وی مگسی افتادست
هیچ کس عیب هوس باختن ما نکند
مگر آن کس  که به دام هوسی افتادست
سعدیا حال پراکنده گوی آن داند
که همه عمر به چوگان کسی افتادست
--------------------------------------------------------------------------
این تویی یا سرو بستانی به رفتار آمده ست
یا ملک در صورت مردم به گفتار آمده ست
آن پری کز خلق پنهان بود چندین روزگار
باز می بینم که در عالم پدیدار آمده ست
عود می سوزند یا گل می دمد در بوستان
دوستان یا کاروان مشک تاتار آمده  ست
تا مرا با نقش رویش آشنایی اوفتاد
هرچه می بینم به چشمم نقش دیوار آمده ست
ساربانا یک نظر در روی آن زیبا نگار
گر به جانی می دهد اینک خریدار آمده ست
من دگر در خانه ننشینم اسیر و دردمند
خاصه این ساعت که گفتی گل به بازار آمده ست
آنچه بر من می رود در بندت ای آرام جان
با کسی گویم که در بندی گرفتار آمده ست
سعدیا گر همتی داری  منال از جور یار
تا جهان بوده است جور یار بر یار آمده ست
-------------------------------------------------------------------------------
صبح می خندد و من گریه کنان از غم دوست
ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست
بر خودم گریه همی آید و بر خنده تو
تا تبسم چه کنی بی خبر از مبسم دوست
ای نسیم سحر از من به دلارام بگوی
که کسی جز تو ندانم که بود محرم دوست
گو کم یار برای دل اغیار مگیر
دشمن این نیک پسندد که تو گیری کم دوست
تو که با جانب خصمت به ارادت نظر است
به که ضایع نگذاری طرف معظم دوست
نی نی ای باد مرو  حال من خسته مگوی
تا غباری ننشیند  به دل خرم دوست
هر کسی را غم خویش است و دل سعدی را
همه وقتی غم آن تا چه کند با غم دوست


برچسب ها: <-TagName->
بازدید : بار
نویسنده : ali@ahmad
دسته بندی : <-PostCategory->

الا اي آهوي وحشي كجايي
مرا با توست چندين آشنايي
دو تنها دو سرگردان بي كس
دد و دامت كمين از پيش و از پس
بيا تا حال يكدگر بدانيم
مراد هم بجوييم ار توانيم
كه مي بينم كه اين دشت مشوش
چراگاهي ندارد خرم و خوش
كه خواهد شد بگوييد اي رفيقان
رفيق بي كسان يار غريبان
مگر خضر مبارك پي در آيد
ز يمن همتش كاري گشايد
مگر وقت وفا پروردن آمد
كه فالم لاتذرني فردا آمد
چنينم هست ياد از پير دانا
فراموشم نشد هرگز همانا
كه روزي رهروي در سرزميني
به لطفش گفت رندي ره نشيني
كه اي سالك چه در انبانه داري
بيا دامي بنه گر دانه داري
جوابش داد گفتا دام دارم
ولي سيمرغ مي بايد شكارم
بگفتا چون به دست آري نشانش
كه از ما بي نشان است آشيانش
چو آن سرو روان شد كارواني
چو شاخ سرو مي كن ديده باني
مده جام مي و پاي گل از دست
ولي غافل مباش از دهر سرمست
لب سرچشمه و طرف جوئي
نم اشكي و با خود گفت و گويي
نياز من چه وزن آرد بدين ساز
كه خورشيد غني شد كيسه پرواز
به ياد رفتگان و دوستداران
موافق گرد با ابر بهاران
چنان بي رحم زد تيغ جدايي
كه گويي خود نبودست آشنايي
چو نالان آمدت آب روان پيش
مدد بخشش از آب ديده خويش
نكرد آن همدم ديرين مدارا
مسلمانان مسلمانان خدارا
مگر خضر مبارك پي تواند
كه اين تنها بدان تنها رساند
تو گوهر بين و از خر مهره بگذر
ز طرزي كان نگردد شهره بگذر
چو من ماهي كلك آرم به تحرير
تو از نون والقلم مي پرس تفسير
روان را با خرد در هم سرشتم
وز آن تخمي كه حاصل بود كشتم
فرح بخشي در اين تركيب پيداست
كه نغز شعر و مغز جان اجزاست
بيا وز نكهت اين طيب اميد
مشام جان معطر ساز جاويد
كه اين نافه ز چين جيب حور است
نه آن آهو كه از مردم نفورست
رفيقان قدر يكديگر بدانيد
چو معلوم است شرح از بر مخوانيد
مقالات نصيحت گو همين است
كه سنگ انداز هجران در كمين است


برچسب ها: <-TagName->
بازدید : بار
11:52 | شنبه 12 فروردين 1391برچسب:اشعار,حافظ,اهو,کمین,مشوش,سیمرغ,هجران,,
نویسنده : ali@ahmad
دسته بندی : <-PostCategory->

آمده​ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
 

آمده​ام چو عقل و جان از همه دیده​ها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
 

آمده که رهزنم بر سر گنج شه زنم
آمده​ام که زر برم زر نبرم خبر برم
 

گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن
گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم
 

اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
 

آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم
 

گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود
تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم
 

آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد
و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم
 

در هوس خیال او همچو خیال گشته​ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
 

این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت بخور نمی​خوری پیش کسی دگر برم


برچسب ها: <-TagName->
بازدید : بار
نويسندگان
امكانات وبلاگ
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 90
بازدید ماه : 101
بازدید کل : 40092
تعداد مطالب : 85
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1

statistics


Up Page